در آشنایی های قبل ازدواج به این نکات توجه کنید !
آشنایی های قبل ازدواج ,عاطفه بر عقل ,غلبهی احساسات ,آشناییهای مستقیم,تعلّق زن و مرد ,خواستگاری ,
معمولا در آشنایی های مستقیم دختران و پسران با یکدیگر، عاطفه بر عقل غلبه می کند.
چکیده : یکی از مشکلاتی که در آشنایی های مستقیم جوانان با یکدیگر رعایت نمیشود، غلبه احساسات بر تعقل است. یعنی در این ارتباطات قبل از اینکه شناسایی انجام شود، دلباختگی ایجاد میشود و دلباختگی و عاشقی مانع از شناسایی است.
تعداد کلمات 1329 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1329 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مقدمه
امروزه انواع و اقسام آشناییها بین دختران و پسران جهت ازدواج دیده میشود که در این بخش به معرفی و نقد و بررسی یکی از رایجترین آنها یعنی آشنایی های مستقیم جوانان میپردازیم.
غلبهی احساسات در آشناییهای مستقیم
نباید شور و حال آشنایی بر تعقّل غلبه پیدا کند و احساسات بر اصل شناسایی مقدّم شود. متأسّفانه این آداب در خواستگاریها رعایت نمیشود و خواستگاریهایی که اکنون بین جوانان متداول شده است، سنگی معلّق در هواست. در خواستگاریهای مستقیم که جوانی از جوان دیگر در پی یک دیدار سطحی و دلباختگی ذهنی انجام میدهد و در پی سه جلسه گفتگو با هم خودمانی میشوند و میگویند اگر به تفاهم رسیدیم بعداً با خانوادهها در میان میگذاریم، وقتی از آن جوان میپرسیم: چرا اینگونه عمل میکنی؟ میگوید: میخواهم طرف را بشناسم. گاه شاهد هستیم که با هم صحبت مستقیم نمیکنند؛ امّا بنحوی در یک پروژه با هم همکار میشوند و یک ارتباط کاری و عاطفی با هم پیدا میکنند و به بهانهی آن با هم رفت و آمد پیدا میکنند. هر چند رفت و آمدهای جوان به نیّت شناخت طرف مقابل انجام میشود، امّا نتیجهی کار برعکس میگردد. یعنی در این ارتباطات قبل از اینکه شناسایی انجام شود، دلباختگی ایجاد میشود و دلباختگی و عاشقی مانع از شناسایی است؛ همانطور که میفرمایند: «حُبُّکَ لِلشَّیْءَ یُعْمِی وَیُصِمُّ»[1]؛ علاقه به چیزی انسان را کور و کر میکند، یعنی مانع از شناخت دقیق نسبت به نکات منفی آن میشود.
تأثیر روان ناخودآگاه در تعلّق زن و مرد
جنس زن و مرد اگر با هم به هر عنوان ارتباط پیدا کنند، چه ارتباط کاری و چه فرهنگی، بطور ناخودآگاه به هم وابسته میشوند. روانشناسان اصطلاحی دارند به نام روان «ناخودآگاه». بخشی از روان، «خودآگاه» است و بخشی دیگر «ناخودآگاه». بیمناسبت نیست پیرامون اصطلاح «ناخودآگاه» مقداری تأمّل کنیم؛ زیرا بسیاری از آن غفلت داریم و چنانکه از نامش پیداست ذاتاً بنحوی است که باید از آن غفلت داشته باشیم. در حافظهی ما چیزهایی ضبط میشود و در روح ما اثر میگذارد. آن چیزها به دو دسته تقسیم میشوند: دستهای از آنها را با آگاهی و توجّه در حافظه جا میدهیم؛ مثلاً کتاب میخوانیم و مطالب آن را به خاطر میسپاریم و یا سخنان سخنرانی را میشنویم و در حافظه ضبط میکنیم. در این بخش هر آنچه با روح ما تطابق داشته باشد و آن را بپذیریم، در ذهن انباشته میکنیم و اگر آن را نپذیریم، از خاطر میبریم.
دستهی دوم چیزهایی است که ناخودآگاه بدون اینکه نیت انتخاب داشته باشیم، در ذهن خود انباشته میکنیم. به عنوان مثال اگر شما در جلسات سخنرانی شخصیتی حضور پیدا کنید و با دقّت سخنان و مباحث او را به خاطر بسپارید و آن سخنران در حین بحث خود حرکاتی را با دست یا صورت و ایما و اشاره برای تفهیم مباحث خود انجام دهد، هر چند شما به آن حرکات و اشارات توجّهی مستقیم و آگاهانه ندارید، بطور غیرارادی و به اصطلاح روانشناسان ناخودآگاه از آن حرکات تأثیر میپذیرید و در گفتگو با دیگران بدون اینکه تعمّد داشته باشید، از آن حرکات و اشارات بهره میگیرید. این، همان ضمیر «ناخودآگاه» است. روانشناسان معتقدند بخش ناخودآگاه روان ما بسیار بزرگتر و بیشتر از بخش خودآگاه ماست. آنها مثال کوههای یخی که در دریا شناورند را مطرح میکنند که قسمتی اندک از آن از آب بیرون و قابل مشاهده است. ناخدایان باتجربه با دیدن این کوههای یخی وحشت میکنند؛ زیرا اگر کشتی با آنها برخورد کند، منهدم میشود و دست کم صدمهی سنگینی میبیند.
ما اگر یکی از سرنشینان این کشتی باشیم، از وحشت ناخدا تعجّب میکنیم ولی ناخدا میداند در زیر قطعه یخی که میبیند، یک کوه یخ عظیم قرار دارد. روانشناسان از آن قسمت عمدهی زیر آب به ضمیر ناخودآگاه تعبیر میکنند. از آنجا که ما غفلت داریم، خطرناک است، یعنی ضمیر ناخودآگاه ما داوری برای انتخاب ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم انتخاب میکنیم. شما سخنان یک سخنران را میشنوید و بخشی را میپذیرید و بخشی را رد میکنید. امّا بدون اینکه دقّت داشته باشید، حرکات و رفتارهای آن سخنران را کاملاً میپذیرید و تقلید میکنید؛ بدون اینکه حتّی علاقه به آن داشته باشید.
در فرآیند خواستگاریهایی که دختران و پسران به طور مستقیم انجام میدهند به این انگیزه که این ارتباط مقدمهای برای شناسایی بهتر یکدیگر میباشد، هر چند ظاهراً حرف قابل دفاعی است، امّا ناخودآگاه در حال رد و بدل کردن محبّت به یکدیگر هستند. کار به جایی میرسد که پس از چند جلسه رفت و آمد ناگهان متوجّه میشوید به او بسیار دلبسته و وابسته شدهاید و بطور قطع هم تصمیم گرفتهاید با او ازدواج کنید ـ هر چند اطّلاعات اوّلیه حکایت از ظاهری منفی داشته باشد ـ مثلاً بدانید خانوادههای شما با یکدیگر سنخیت ندارند ولی رشتههای محبّت بین شما چنان در هم تنیده شده است که آن اطّلاعات را نادیده میگیرید و این از مواردی است که پیش از نظر کارشناس (عقل) دل تصمیم گرفته؛ در حالی که از حقایق غافل بوده است. از اینرو، خواستگاری را باید پس از کارشناسیهای عقل انجام دهیم تا در دام رشتههای محبّت ظاهری و هوسانگیز گرفتار نشویم. با علاقمندی و به عبارت صحیحتر علاقهبندی که خود را در بند علاقه گرفتار میسازیم، بسیاری از عیوب را نمیبینیم و گاه عیوب را زیبا میبینیم. آدمِ دلباخته دیگر حرف کسی را نمیپذیرد و حقایق را نمیبیند.
دستهی دوم چیزهایی است که ناخودآگاه بدون اینکه نیت انتخاب داشته باشیم، در ذهن خود انباشته میکنیم. به عنوان مثال اگر شما در جلسات سخنرانی شخصیتی حضور پیدا کنید و با دقّت سخنان و مباحث او را به خاطر بسپارید و آن سخنران در حین بحث خود حرکاتی را با دست یا صورت و ایما و اشاره برای تفهیم مباحث خود انجام دهد، هر چند شما به آن حرکات و اشارات توجّهی مستقیم و آگاهانه ندارید، بطور غیرارادی و به اصطلاح روانشناسان ناخودآگاه از آن حرکات تأثیر میپذیرید و در گفتگو با دیگران بدون اینکه تعمّد داشته باشید، از آن حرکات و اشارات بهره میگیرید. این، همان ضمیر «ناخودآگاه» است. روانشناسان معتقدند بخش ناخودآگاه روان ما بسیار بزرگتر و بیشتر از بخش خودآگاه ماست. آنها مثال کوههای یخی که در دریا شناورند را مطرح میکنند که قسمتی اندک از آن از آب بیرون و قابل مشاهده است. ناخدایان باتجربه با دیدن این کوههای یخی وحشت میکنند؛ زیرا اگر کشتی با آنها برخورد کند، منهدم میشود و دست کم صدمهی سنگینی میبیند.
ما اگر یکی از سرنشینان این کشتی باشیم، از وحشت ناخدا تعجّب میکنیم ولی ناخدا میداند در زیر قطعه یخی که میبیند، یک کوه یخ عظیم قرار دارد. روانشناسان از آن قسمت عمدهی زیر آب به ضمیر ناخودآگاه تعبیر میکنند. از آنجا که ما غفلت داریم، خطرناک است، یعنی ضمیر ناخودآگاه ما داوری برای انتخاب ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم انتخاب میکنیم. شما سخنان یک سخنران را میشنوید و بخشی را میپذیرید و بخشی را رد میکنید. امّا بدون اینکه دقّت داشته باشید، حرکات و رفتارهای آن سخنران را کاملاً میپذیرید و تقلید میکنید؛ بدون اینکه حتّی علاقه به آن داشته باشید.
در فرآیند خواستگاریهایی که دختران و پسران به طور مستقیم انجام میدهند به این انگیزه که این ارتباط مقدمهای برای شناسایی بهتر یکدیگر میباشد، هر چند ظاهراً حرف قابل دفاعی است، امّا ناخودآگاه در حال رد و بدل کردن محبّت به یکدیگر هستند. کار به جایی میرسد که پس از چند جلسه رفت و آمد ناگهان متوجّه میشوید به او بسیار دلبسته و وابسته شدهاید و بطور قطع هم تصمیم گرفتهاید با او ازدواج کنید ـ هر چند اطّلاعات اوّلیه حکایت از ظاهری منفی داشته باشد ـ مثلاً بدانید خانوادههای شما با یکدیگر سنخیت ندارند ولی رشتههای محبّت بین شما چنان در هم تنیده شده است که آن اطّلاعات را نادیده میگیرید و این از مواردی است که پیش از نظر کارشناس (عقل) دل تصمیم گرفته؛ در حالی که از حقایق غافل بوده است. از اینرو، خواستگاری را باید پس از کارشناسیهای عقل انجام دهیم تا در دام رشتههای محبّت ظاهری و هوسانگیز گرفتار نشویم. با علاقمندی و به عبارت صحیحتر علاقهبندی که خود را در بند علاقه گرفتار میسازیم، بسیاری از عیوب را نمیبینیم و گاه عیوب را زیبا میبینیم. آدمِ دلباخته دیگر حرف کسی را نمیپذیرد و حقایق را نمیبیند.
بیشتر بخوانید: جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر
شیوهی برخورد با آشناییهای مستقیم
دلیلی که باعث آشنایی شما با فرد مقابل شده است، نمیتواند به تنهایی اساس خوبی برای شناختهای بعدی باشد. اگر در دانشگاه، یا بین فامیل و یا همسایگان فردی توجه ما را جلب کرد باید چه کنیم؟
1ـ برای اینکه وابستگی ایجاد نشود، احساس خود را به هیچ صورتی بروز ندهید. (وابستگی یعنی حتی عیبهای او را میبینید ولی نمیتوانید از او دل بکنید و آن وقت است که واقعاً به دردسر میافتید.)
2ـ برای حفظ حرمتها و همچنین احساسی نشدن مستقیماً با هم گفتگو نکنید.
3ـ چون ممکن است خودش را غیر واقعی یعنی آن طوری که شما میخواهید نشان بدهد، هیچ پیشنهادی به او ندهید.
4ـ خودتان خوب میدانید که شناخت واقعی در نتیجهی گفتگوها و تعاملات رسمی و به دور از احساس بوجود میآید، پس در این شرایط حتی گفتگوی جدی هم علاقه کاذب را به همراه خواهد داشت.
5 ـ امکان دارد که همان لحظه به طور هیجانی و بدون دلیل جواب رد بدهد ولی با خواستگاری رسمی این امکان احتمالش کمتر است.
6 ـ ممکن است خانوادهتان فکر کنند که شما در اثر صحبت با او فریب خوردهاید و اصلاً پیشنهادتان را جدی نگیرند.
7ـ احساسات بدون کلام هم منتقل میشوند پس با کنترل نگاه و رفتار خود فعلاً احساستان را پوشیده نگه دارید.
8 ـ قبل از هر کاری از خدا کمک بخواهید و با توکّل به خدا و مشورت با دیگران اول از درستی کار خود مطمئن شوید و سپس از شخص امین و با تجربهای درخواست کنید که با تحقیق مقدماتی او را به شما بشناساند.
9ـ در صورتی که این آشنایی حتی منجر به خواستگاری هم نشود، فکر نکنید که شخص مورد نظر تنها کسی است که میتواند شما را خوشبخت کند.
و به طور خاص در مورد دختران توصیه میشود:
1ـ با جلوه دادن و خودنمایی نخواهید که او هم شما را انتخاب کند.
2ـ برای اینکه حیا و شخصیتتان حفظ شود، به خود حتی این اجازه را ندهید چه با کلام و یا غیر کلام از خواستهی شما مطلع گردد.
3ـ جایی که میبینید او هم واقعاً به شما علاقه دارد و از گفتن خواستهاش به دلیل موقعیت خوب اجتماعی و اقتصادی میترسد یا لااقل اگر شناخت پیدا کند، اقدام میکند، با واسطه قرار دادن یک شخص با تجربه و آگاه بخواهید که به طور غیرمستقیم شما را به هم معرفی کند.
منبع : مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور (1396)، انتشارات حدیث راه عشق، اصفهان، چاپ شصت و هشتم.
1ـ برای اینکه وابستگی ایجاد نشود، احساس خود را به هیچ صورتی بروز ندهید. (وابستگی یعنی حتی عیبهای او را میبینید ولی نمیتوانید از او دل بکنید و آن وقت است که واقعاً به دردسر میافتید.)
2ـ برای حفظ حرمتها و همچنین احساسی نشدن مستقیماً با هم گفتگو نکنید.
3ـ چون ممکن است خودش را غیر واقعی یعنی آن طوری که شما میخواهید نشان بدهد، هیچ پیشنهادی به او ندهید.
4ـ خودتان خوب میدانید که شناخت واقعی در نتیجهی گفتگوها و تعاملات رسمی و به دور از احساس بوجود میآید، پس در این شرایط حتی گفتگوی جدی هم علاقه کاذب را به همراه خواهد داشت.
5 ـ امکان دارد که همان لحظه به طور هیجانی و بدون دلیل جواب رد بدهد ولی با خواستگاری رسمی این امکان احتمالش کمتر است.
6 ـ ممکن است خانوادهتان فکر کنند که شما در اثر صحبت با او فریب خوردهاید و اصلاً پیشنهادتان را جدی نگیرند.
7ـ احساسات بدون کلام هم منتقل میشوند پس با کنترل نگاه و رفتار خود فعلاً احساستان را پوشیده نگه دارید.
8 ـ قبل از هر کاری از خدا کمک بخواهید و با توکّل به خدا و مشورت با دیگران اول از درستی کار خود مطمئن شوید و سپس از شخص امین و با تجربهای درخواست کنید که با تحقیق مقدماتی او را به شما بشناساند.
9ـ در صورتی که این آشنایی حتی منجر به خواستگاری هم نشود، فکر نکنید که شخص مورد نظر تنها کسی است که میتواند شما را خوشبخت کند.
و به طور خاص در مورد دختران توصیه میشود:
1ـ با جلوه دادن و خودنمایی نخواهید که او هم شما را انتخاب کند.
2ـ برای اینکه حیا و شخصیتتان حفظ شود، به خود حتی این اجازه را ندهید چه با کلام و یا غیر کلام از خواستهی شما مطلع گردد.
3ـ جایی که میبینید او هم واقعاً به شما علاقه دارد و از گفتن خواستهاش به دلیل موقعیت خوب اجتماعی و اقتصادی میترسد یا لااقل اگر شناخت پیدا کند، اقدام میکند، با واسطه قرار دادن یک شخص با تجربه و آگاه بخواهید که به طور غیرمستقیم شما را به هم معرفی کند.
منبع : مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور (1396)، انتشارات حدیث راه عشق، اصفهان، چاپ شصت و هشتم.
بیشتر بخوانید:
جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر (بخش دوم)
موانعی که برای ازدواج کردن خود می تراشیم
اصلی ترین عامل ازدواج موفق چیست؟ (بخش اول)
اصلی ترین عامل ازدواج موفق چیست؟ (بخش دوم)
پی نوشت :
[1] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 380
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}